شناسایی و مستندسازی تجربیات بانوان الگو
پشتوانهها و تجربههای خانم دکتر روجا رحیمی در دستیابی به موفقیتها
دکتر روجا رحیمی، معاون پژوهشی دانشکده طب ایرانی و مدیر گروه داروسازی سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران است. او اولین کسی است که در دانشکده طب ایرانی مقام دانشیاری را کسب کرده است. دکتر رحیمی فعالیتهای تحقیقاتی زیادی را به انجام رسانده و افتخارات شایانی را کسب نموده که از مهمترین آنها میتوان به کسب عنوان برترین محقق جوان در گروه دارویی در سیزدهمین جشنواره علوم پزشکی رازی، برترین پژوهشگر جوان گروه علوم پایه در پانزدهمین جشنواره ابن سینا، پژوهشگر نمونه در جشنواره پژوهش و فناوری دانشگاه تهران در سال 95 و کسب عنوان دانشمند برتر ۱٪ درصد جهان در شاخه فارماکولوژی و توکسیکولوژی طی سه سال متوالی توسط مؤسسه ISI، اشاره کرد.
دکتر روجا رحیمی، معاون پژوهشی دانشکده طب ایرانی و مدیر گروه داروسازی سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران است. او اولین کسی است که در دانشکده طب ایرانی مقام دانشیاری را کسب کرده است. دکتر رحیمی فعالیتهای تحقیقاتی زیادی را به انجام رسانده و افتخارات شایانی را کسب نموده که از مهمترین آنها میتوان به کسب عنوان برترین محقق جوان در گروه دارویی در سیزدهمین جشنواره علوم پزشکی رازی، برترین پژوهشگر جوان گروه علوم پایه در پانزدهمین جشنواره ابن سینا، پژوهشگر نمونه در جشنواره پژوهش و فناوری دانشگاه تهران در سال 95 و کسب عنوان دانشمند برتر ۱٪ درصد جهان در شاخه فارماکولوژی و توکسیکولوژی طی سه سال متوالی توسط مؤسسه ISI، اشاره کرد.
فداکاری مادر
زمانی که خانم رحیمی تنها ۹ سال داشت؛ مادرش که یک معلم موفق بود به خاطر رسیدگی به فررندانش کار خود را رها کرد. از این بابت او و برادرش، آرش، که کارشناس ارشد هوش مصنوعی از دانشگاه امیرکبیر است و زندگی شغلی و خانوادگی موفقی نیز دارد، بخش اعظمی از موفقیتهای خود را مدیون این فداکاری مادر میدانند. هرچند که خانم رحیمی، هرگز این شیوه از فداکاری را توصیه نمیکند. زیرا او معتقد است که اگر برای کاری زحمت کشیده باشید و آن را رها کنید، روزی حتماً پشیمان خواهید شد. از نظر او بانوانی که نقش و احساسات مادری را تجربه میکنند و در عین حال میدانند که میتوانند در جامعه نقشی را ایفا کنند، حتی به بهای کنارهگیری موقت از کار، باید شغل خود را حفظ کنند.
نظارت غیر مستقیم مادر بر بچهها
با اینکه مادر برای پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان خود خانهنشین شد، اما هیچگاه سختگیرانه و مستقیماً بر آنها نظارت نمیکرد و هرگز آنها را تحت فشار قرار نمیداد و همین باعث شد تا فرزندانش بدون استرس و به دور از فشار و به صورت خودخواسته و خودجوش به تحصیلات خود مشغول شوند. پدر ایشان نیز همین شیوهی مادر را داشت و همچون مادر که زنی فداکار و مهربان بود، او هم مردی باحوصله، مهربان، صبور و به تعبیر خانم رحیمی، «گوش شنوای فرزندانش» بود. او مهندس ساختمان بود و علاقهی زیادی به شعر و ادبیات داشت و همیشه برای فرزندانش شعرهای زیبا میخواند. همین امر باعث علاقهی او به شعر شد. او هرگز یک شاعر نبود؛ اما به خاطر ذهن آماده و حافظه قوی خود، اشعار را با یک بار شنیدن به حافظه میسپرد و همین او را در خانواده زبانزد کرده بود.
پیشنهادی سرنوشتساز
خانم رحیمی از کودکی آرزو داشت که متخصص اطفال شود. چون از طرفی بچهها را خیلی دوست داشت و از طرفی دیگر به حرفه پزشکی علاقهمند بود. اما طولی نکشید که متوجه شد چنین حرفهای با روحیاتش سازگار نیست. حتی هنوز هم مواقعی که برای آزمایشهای پزشکی به مراکز درمانی مراجعه میکند، هنگام خونگیری چشمانش را میبندد یا سوی دیگری را نگاه میکند. در مقطع راهنمایی، یکی از خالههای او که در دانشگاه رشته شیمی خوانده بود، در مورد انتخاب رشتهی دبیرستان و دانشگاه به او مشورت میداد و توصیه میکرد که در رشتهی داروسازی ادامه تحصیل دهد. خوشبختانه وقتی وارد دبیرستان شد به یکی از درسهایی که علاقهی بسیار زیادی داشت و همیشه از آن نمرات خیلی خوبی کسب میکرد، درس شیمی بود. درسی که اتفاقاً برای قبولی در رشتهی داروسازی اهمیت زیادی داشت.
مطالعه درسی زیاد در کنار فعالیتهای جانبی
علیرغم اینکه همیشه دانشآموز درسخوانی بود، تمام وقت خود را صرف درس خواندن نمیکرد و به فعالیتهای جانبی و علایق شخصی خود نیز میپرداخت. او از دوران دبستان عاشق نقاشی کردن بود و خیلی خوب میتوانست از روی مدل، طرحی را پیاده کند. از همین رو حتی دورهای هم برای تقویت این مهارت خود گذراند. او به عنوان فعالیت ورزشی شنا را انتخاب کرده بود و استعداد خوبی هم در آن داشت؛ به طوری که در دورهی راهنمایی در یکی از مسابقاتی که در سطح استان برگزار شد، مقام سوم را کسب کرد. از طرف دیگر به موسیقی هم علاقهی زیادی داشت و به کلاس پیانو میرفت؛ اما بعد از افزایش حجم درسها و به دلیل موفقیت در کنکور که یکی از اهداف مهم وی بود، آنها را رها کرد. چرا که رقابتی پرچالش و دشوار در پیش داشت.
سال پرچالش کنکور، اولین دوره پیاده سازی نظام جدید
سالی که خانم رحیمی باید کنکور میداد با سالهای قبل بسیار متفاوت بود. او باید در اولین دورهای که نظام جدید پیادهسازی میشد با افرادی که همچنان کنکور نظام قدیم برای آنها اعمال میشد، رقابت میکرد. به همین خاطر در راستای رسیدن به هدف خود باید تلاشی مضاعف انجام میداد. او برای خود دفتری آماده کرده بود که در آن برنامهی درسی خود را یادداشت میکرد و طبق آن به طور میانگین 7 ساعت از روز خود را صرف درس خواندن میکرد. برنامهریزی یکی از ویژگیهای شخصیتی خانم رحیمی است که یکی از عوامل موفقیت وی در برقراری تعادل در زندگی شخصی و شغلی است. موضوعی که در ادامه داستان ایشان نیز خودنمایی میکند.
بعد از اتمام جلسه کنکور، وقتی به خانه بازگشت، اولین کاری که انجام داد جمع کردن کتابها بود تا جلوی چشمانش نباشند. او دانشآموز کاملاً خونسردی بود و گرچه کسب رتبه خوب در کنکور جزء آرزوها و اهداف اصلی وی به شمار میآمد، اما این نکته را مدام در ذهن داشت که عدم کسب رتبه مطلوب در کنکور امری طبیعی است و پایان دنیا نخواهد بود.
اعلام نتایج کنکور و گرفتن کارنامهی اشتباه
روز اعلام نتایج کنکور با پدر خود برای دریافت نتیجه همراه شد. در بدو ورود با تعدادی از دوستان خود روبهرو شد که علاوه بر پتانسیل خوبی که داشتند، رتبهی مناسبی را کسب نکرده بودند و در حال گریه کردن بودند. او که از قبل ناامید بود، مأیوستر نیز شد. جلو رفت و از پیشخوان، کارنامهی خود را گرفت. کارنامهای با رتبه 13000. کمی به آن نگاه کرد و بعد از مدتی متوجه شد کارنامهی فرد دیگری را به او دادهاند. هنگامی که نتیجهی کنکور خودش را گرفت از ذوق بسیار در پوست خود نمیگنجید و با کمال خوشحالی متوجه شد که رتبهی 185 کنکور را به خود اختصاص داده است.
انتخاب رشته با توجه به علاقهی شخصی
خانم رحیمی برخلاف مادر خود که همیشه دوست داشت دخترش پزشکی بخواند، این رشته را انتخاب نکرد؛ زیرا از قبل با راهنماییهای خاله خود تصمیم نهایی را گرفته بود. ده انتخاب اول او در لیست انتخاب رشته، داروسازی بود و توانست در اولین انتخاب خود، داروسازی دانشگاه شیراز، که در شهر محل زندگیاش بود، پذیرفته شود. با وجود این اختلاف نظر، هیچگاه مورد سرزنش مادر خود قرار نگرفت و حتی بعدها مادر از انتخاب دختر خود ابراز رضایت میکرد.
دوران دانشجویی و تلاش بیش از پیش
درس خواندن، تلاش و پشتکار برای خانم رحیمی تنها به قبل از کنکور ختم نشد. او پس از ورود به دانشگاه همچنان سختکوشانه به درس خواندن ادامه داد و وقتی که دانشجوی داروسازی عمومی دانشگاه شیراز بود، در تمامی ترمها شاگرد اول شد. با اینکه اکثر کتابهای مرجع داروسازی به فارسی ترجمه شده بودند، اما او ترجیح میداد منابع را به زبان اصلی مطالعه کند که همین باعث تقویت خوانش علمی و در پی آن نوشتار علمی او شد و بعدها در نوشتن مقالات به زبان انگلیسی به او کمک شایانی کرد. خانم رحیمی معتقد است: «قبولی در کنکور نه تنها پایان راه نیست که آغاز یک رسالت است و باید ثابت شود که فرد، مستحق میز، رشته و امکاناتی موجود هست و جای کس دیگری را نگرفته است».
پشتکار و همراهی اساتیدی مشاور و دلسوز
ایشان در کنار تلاش و پشتکاری که در دانشگاه از خود نشان میدادند، داشتن اساتید مشاور و دلسوز را یکی از مهمترین عوامل موفقیت خود میدانند. او میگوید: «در دوران دانشگاه اساتیدی داشتم که برایشان بسیار اهمیت داشت دانشجویانشان در مسیر صحیح و مورد علاقه خود قرار بگیرند و در این راستا دلسوزانه مشاورههای مؤثری را به او و سایر دانشجویان ارائه میدادند».
آشنایی با آقای دکتر محققزاده
خانم رحیمی در میان همهی اساتید ارزندهای که دوران دانشجویی خود را در کنار آنها تجربه کرد، استاد راهنمای دوران داروسازی عمومی خود، آقای دکتر محققزاده، را تأثیرگذارترین فرد در ادامهی مسیر و مشوق اصلی خود میداند. کسی که توانست او را پژوهش و طب سنتی ایرانی علاقهمند و مسیر را برای او کوتاهتر سازد. خانم رحیمی با تدوین اطلاعات تحقیق خود با عنوان «گیاهان تقویتکننده و تضعیفکنندهی سیستم ایمنی» که آن را با کمک و راهنمایی استاد راهنمای خود انتخاب کرده بود، به طب سنتی ایرانی جذب شد.
او در طول دورهی عمومی داروسازی، به دلیل سختکوشی و هوش سرشار، از سوی اساتید خود بسیار تشویق میشد تا دورهی PhD را نیز بگذراند. اما تحمل چهار سال دیگر، آن هم بدون این که مسیر خویش را بداند و رشتهی مورد علاقه خود را پیدا کرده باشد، برایش غیر قابل تحمل بود. از این رو پس از فارغالتحصیلی به ادامهی تحصیل در مقطع PhD فکر نمیکرد.
ازدواج و مهاجرت به تهران
خانم رحیمی پس از اتمام تحصیلات، با یکی از دوستان خانوادگیشان ازدواج کرد. همسر وی ساکن تهران بود و او نیز به تبعیت از همسر مجبور به مهاجرت از شیراز شد. او معتقد است بخش عمدهای از موفقیتهای خود را بعد از ازدواج به دست آورده است و بسیاری از آنها را مدیون صبوری و دلگرمیهای همسر خویش است. این مهاجرت برای خانم رحیمی چندان آسان نبود. وی شیراز را که به تعبیر او شهر گل و بلبل است، رها کرده بود و به شهری شلوغ و پر از استرس وارد شده بود. شروع زندگی در تهران همراه با رفاه کامل نبود. خانهای کوچک، با درآمدی نه چندان زیاد که اکثر این درآمد نیز خرج اجاره خانه میشد. اما او و همسرش صاحب افکار منطقی بودند. آنها آرزوهای بزرگی داشتند؛ اما میدانستند که دستیابی به آنها در یک شب حاصل نمیشود. به خاطر همین بدون اینکه ناامید شوند به تلاش خود ادامه دادند.
گذراندن طرح در مرکز تحقیقات علوم دارویی تهران
بعد از ازدواج و مهاجرت به تهران، او باید طرح خود را میگذراند. از آن جا که علاقهی چندانی هم به کار در داروخانه نداشت و کارهای پژوهشی را میپسندید، در نتیجه توسط استاد راهنمای خود به آقای دکتر شمس اردکانی از اساتید دانشکدهی داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران معرفی شد تا طرح خود را در مرکز تحقیقات علوم دارویی زیر نظر ایشان بگذراند. همزمان با او، ۴ نفر دیگر در مرکز تحقیقات در حال گذراندن طرح خود بودند. معاون پژوهشی مرکز برای محک زدن آنها به هر یک موضوعی برای نوشتن مقاله در آن رابطه ارائه داد. خانم رحیمی پس از ارائه نتایج تحقیقات خود به آقای دکتر عبدالهی، به شدت مورد تشویق قرار گرفت و در نهایت بعد از اصلاح، این مقاله در مجله Biomedicine & Pharmacotherapy به چاپ رسید و دو سال بعد به عنوان مقاله داغ (Hot Paper) توسط ISI معرفی شد. موفقیتی که او همچنان آن را مدیون داشتن راهنما و استاد خوب و دلسوز خود میداند و اقرار میکند که هر آآنچه را در زمینهی مقالهنویسی آموخته است از ایشان بوده است. خانم رحیمی در دوره طرح خود تحقیقات متعددی را در زمینه سمشناسی و فارماکولوژی تحت نظارت ایشان انجام داد که منجر به چاپ مقالات متعدد در مجلات معتبر بینالمللی شد.
شروع علاقهمندی به طب سنتی ایران
یکی از مشکلترین کارهایی که در دوران طرح توسط یکی از اساتید به خانم رحیمی محول شده بود، تطبیق نسخهی خطی کتاب تحفهالمؤمنین با نسخه تایپی آن بود. برای انجام آن مجبور به گذراندن یک دورهی مقدماتی طب ایرانی شد و اتفاقاً به انجام رساندن این کار، او را بیش از پیش با طب سنتی ایرانی آشنا و به آن علاقهمند ساخت.
ترجیح دادن کار پژوهشی در دانشگاه
بالاخره او توانست در سال 1385دوره طرح خود را به پایان رساند و به علت علاقه وافری که به تحقیق و پژوهش داشت، علیرغم موقعیتهای خوب کاری در بیرون از دانشگاه، ترجیح داد در دانشگاه بماند. از این رو، درخواست استخدام به عنوان نیروی پیمانی در دانشگاه را داد و در نهایت به عنوان کارشناس پژوهشی در مرکز تحقیقات علوم دارویی مشغول به کار شد. در آن زمان حکم حقوقی او 350 هزار تومان بود، در حالی که حقوق مسئول فنی در داروخانه یک میلیون تومان بود. اما او به دلیل عشقی که به پژوهش داشت بدون تردید کار در دانشگاه را انتخاب کرد.
کسب جایزه محقق جوان در جشنواره علوم پزشکی رازی
او به خاطر فعالیتهای علمی خود، در سال 1386 موفق به کسب جایزه محقق جوان در جشنوارهی علوم پزشکی رازی شد. او این رخداد را یکی از بهترین و مهمترین رویدادهای تحصیلی و شغلی خویش میداند و میگوید: «هنگامی که سر کار بودم و دادند که برنده این جشنواره شدهام، از شدت خوشحالی فریاد کشیدم و سریعاً به همسر و پدر و مادر خود تلفن کردم و آنها را در جریان قرار دادم». با برنده شدن در این جشنواره مهم، او توانست به عضویت بنیاد ملی نخبگان درآید و از کانون نخبگان حقوق ماهیانه دریافت کند. اوضاع روز به روز بهتر میشد و او هم جدیتر به ادامه تحصیل و کسب تجربه و تخصص فکر میکرد.
انجام بزرگترین ریسک در زندگی به عنوان اولین ورودیهای رشته
داروسازی در طب ایرانی یکی از حوزههای علمی مورد علاقهی خانم رحیمی بود. این رشته در سال ۱۳۸۷ به همت آقای دکتر شمس اردکانی، از اساتید برجسته دانشگاه علوم پزشکی تهران، به عنوان یک رشته دانشگاهی برای اولین بار در ایران و در دانشگاه تهران تعریف گردید. او به همراه گروهی از مشتاقان این رشته به عنوان اولین ورودیها وارد دانشگاه شدند. این نقطه عطف دیگری در زندگی تحصیلی و شغلی وی به حساب میآید. در عین حال او و همکلاسانش به عنوان اولین ورودیهای این رشته در ایران ریسک بزرگی را متحمل میشدند؛ ؛ چرا که طب ایرانی از زمان ناصرالدین شاه کنار گذاشته شده بود و برای نخستین بار بعد از سالیان سال به عنوان یک رشتهی دانشگاهی وارد نظام آموزشی شده بود. لذا زحمت اصلی یادگیری در دورههای ابتدایی به عهده خود دانشجویان بود و این واقعاً کار دشواری بود.
همزمان شدن تحصیلات در دوره PhD و مادر شدن
درست زمانی که خانم رحیمی خود را برای دفاع از پروپوزال PhD آماده میکرد اولین فرزندش نیز به دنیا آمد و پسرش پنج ماهه بود که در آزمون جامع PhD شرکت کرد. همکاری همسر و تقسیم وظایف در امور زندگی باعث شد او با وجود همهی مشکلات پیش رو، در سال 1391 در مقطع PhD فارغالتحصیل شود. با این همه دشواری و مشکلات، او میگوید: «هنوز هم اگر به گذشته برگردد با همین شرایط در همین رشته تحصیل میکند؛ زیرا همین سختیها بوده که او را در مسیر رسیدن به هدفش قویتر و پختهتر ساخته بود».
استقامت در رسیدن به هدف با وجود تجربه یاس و ناامیدی
مانند خیلی از دانشجویانی که وارد مقطع PhD میشوند، خانم رحیمی نیز در مقاطعی احساس یأس و ناامیدی کرده است. اما به خاطر روحیهی مصمم خود و تعهدش در به پایان رساندن کارهایی که شروع کرده، به خودش اجازه جا زدن و رها کردن تحصیل را نداد و تا کنون نیز از ادامهی تحصیل در مقطع PhD کاملاً خشنود است.
جلوگیری از خستگی برای یک محقق لازم است
خانم رحیمی معتقد است یک محقق نباید خسته شود و اضافه میکند: «زمانی که در تحقیق و پژوهشی احساس خستگی میکند و یا به بنبست میرسد، میرسد، معمولاً برای مدتی کار را کنار گذاشته و به ذهن خود استراحت میدهد و پس از آن با انرژی مضاعفی کار را دنبال میکند». در ادامه نیز اشاره میکند: «گاه در همین زمانها بوده است که ایدههایی بسیار ناب و تازه به ذهنش خطور کرده است».
فعالیتهای آکادمیک
او در سال 1392 به عضویت هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران درآمد. از مرداد سال 1393 علاوه بر عضویت در هیأت علمی، به عنوان معاون پژوهشی دانشکده طب ایرانی و از اسفند همان سال به عنوان مدیر گروه داروسازی در طب ایرانی مشغول به خدمت شد.
ویژگیهای شخصیتی
او فردی است که به خوبی از عهدهی مسئولیتهایی که به او محول شده برمیآید. او در عرصههای مدیریتی خوش درخشیده و نظر همگان را به خود جلب نموده است. دیگران او را مدیری شایسته و نخبه میدانند. با توجه به مسئولیتهای وی در خانه و مسئولیتهای زیادی که در خارج از خانه دارد، معمولاً جزء اولین نفراتی هست که در تمامی جلسات کاری حاضر میشود. او هرگز برای حفظ جایگاه مدیریتی خود محافظهکاری را انتخاب نکرده و همیشه و هر کجا لازم بداند به اشتباهات و خطاها اعتراض میکند.
کار گروهی یکی از مهمترین ارکان پژوهش است
خانم رحیمی همچنین بسیار به حفظ ارزشها و اصول اخلاقی در کارهای پژوهشی پایبند است. او کار گروهی را یکی از ارکان پژوهش میداند و برای همه همکارانی که در پژوهش فعال هستند، حتی نیروهای خدماتی ارزش قائل است. او همه اعضای تیم را مانند قطعات پازلی میداند که بدون وجود حتی یک نفر از آنها پازل کامل نمیشود. به نظر او یکی از بزرگترین موانع بر سر راه کارهای پژوهشی ناتوانی در انجام کارهای گروهی است.
توصیه خانم دکتر رحیمی به بانوان کشورش
تقویت روحیهی خودباوری و ایجاد تعادل بین شغل و زندگی به گونهای که هیچ کدام فدای دیگری نشود، مواجهه با چالشها و پذیرش آن به عنوان بخشی از زندگی و سعی در مدیریت و کنترل آنها.
ارسال به دوستان