شناسایی و مستندسازی تجربیات بانوان الگو
مسیر زندگی خانم افسانه احسانی برای تبدیل شدن به یک بانوی کارآفرین
افسانه احسانی رئیس هیئت مدیره و مدیر آموزش مؤسسه آوای طبیعت پایدار، مدرس رسمی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و یکی از بانوان کارآفرین برتر کشور است. او از سال ۱۳۸۵ تمرکز اصلی خود را بر روی موضوع کارآفرینی در زمینه گردشگری جوامع محلی و هنرهای بومی قرار داده است. یکی از دغدغههای همیشگی او کمک کردن به شکوفایی استعداد دیگران و تقویت پتانسیلهای بومی است. در حال حاضر او در یکی از بخشهای مرتبط با موضوع اکوتوریسم – توانافزایی جوامع بومی، برای ارتقا زندگی ایشان به منظور کاهش وابستگی آنها به منابع طبیعی فعالیت میکند. از نقاط قوت و مشخصههای بارز خانم احسانی میتوان به پشتکار و نتیجهگرا بودنش اشاره کرد.
افسانه احسانی رئیس هیئت مدیره و مدیر آموزش مؤسسه آوای طبیعت پایدار، مدرس رسمی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و یکی از بانوان کارآفرین برتر کشور است. او از سال ۱۳۸۵ تمرکز اصلی خود را بر روی موضوع کارآفرینی در زمینه گردشگری جوامع محلی و هنرهای بومی قرار داده است. یکی از دغدغههای همیشگی او کمک کردن به شکوفایی استعداد دیگران و تقویت پتانسیلهای بومی است. در حال حاضر او در یکی از بخشهای مرتبط با موضوع اکوتوریسم – توانافزایی جوامع بومی، برای ارتقا زندگی ایشان به منظور کاهش وابستگی آنها به منابع طبیعی فعالیت میکند. از نقاط قوت و مشخصههای بارز خانم احسانی میتوان به پشتکار و نتیجهگرا بودنش اشاره کرد.
علاقه به طبیعت از دوران کودکی
او فرزند پنجم خانوادهای است که 6 فرزند دارند. پدرش مغازهدار بود و مادرش خانهدار. او میگوید پدرم قلب مهربانی دارد و لطافت روحی پدر از نظر علاقه به طبیعت به وی نیز منتقل شده است. ارتباط خانم احسانی با طبیعت، گلها و گیاهان از دوران کودکی برقرار شد. در آن زمان که اطراف شهر قزوین را باغستانهای پسته و سرسبز و پر از گل و گیاه فرا گرفته بود، یکی از تفریحات به یادماندنی او دوچرخهسواری در آن باغستانها همراه پدرش بود که علاقهی وی را به طبیعت و طبیعتگردی را بیشتر میکرد.
آتش گرفتن مغازه پدر و تصمیم به پیدا کردن استقلال مالی
پدر او صاحب یک مغازه بود که در اثر آتشسوزی از بین رفت که باعث نگرانی و ترس برای گذران امور معیشت خانواده در پدر شد و به خانم احسانی هم منتقل شد. به دلیل اوضاع مالی و بدهی سنگینی که پس از آتشگرفتن مغازه به پدر وارد شده بود؛ او تصمیم گرفت روی پای خود بایستد تا علاوه بر تأمین مالی خویش، بتواند باری را از دوش خانواده بردارد.
مادری هنرمند و فعال
او در مورد مادر خود میگوید: «مادرم زنی فعال و خیاطی ماهر است و از زمانی که به خاطر میآورم هیچ وقت نمیتوانست بیکار بنشیند. در فامیل هر کس قصد ازدواج داشت، مادر لباس عروسیاش را میدوخت و حتی آمادهکردن جهاز و وسایلش با مادرم بود. ممکن است مادر من و خیلی از زنانی که در خانواده مشغول به خدمترسانی هستند نقش اجتماعی کمرنگی داشته باشند و کارهایشان شاید به چشم نیاید؛ اما این از خودگذشتگی برای خانواده و سعی در پرورش فرزندان مؤثر، بسیار ارزشمند است و نباید دور از نظر بماند». خانم احسانی ادامه میدهد: «من نیز مانند مادرم نمیتوانم بیکار باشم. کلاس خیاطی و همه کلاسهای فنی و حرفهای و هر کلاس موجود در این زمینهها را رفتم. همین امر کمک بسیار بزرگی در کارم کرده و باعث شده هنگام بازدید از روستاها به واسطه همان آموزشهایی که دیدهام ایدههایی به ذهنم خطور کند».
علاقه به جمعها و دورهمیهای دوستانه
خانم احسانی از ابتدا دختری اجتماعی و برونگرا بود. این خصوصیت رفتاری او، از همان دوران کودکی شکل گرفت. او از ارتباط با دیگران به شدت لذت میبرد. به عنوان مثال، در مدرسه هنگام زنگ تفریح بچهها را دور هم جمع میکرد و با گچ، بازیهایی را ابداع میکرد و به هر کدام مسئولیتی میسپرد. در دوران نوجوانی و جوانی هم این علاقه به جمعها و دورهمیها، او را محور اصلی برگزاری دورهمیهای دوستانه کرده بود.
تجربه فرزند آخر بودن
او برای مدتی فرزند آخر خانواده بود. به نظر وی این موضوع هم خوب است و هم بد. خانم احسانی میگوید: «این موضوع باعث میشود که در خانواده توجهات به سمت تو باشد که بسیار جذاب است؛ اما از طرفی باعث میشود در جامعه نیز توقع همین توجه را داشته باشی و البته فضا کاملاً متفاوت است».
انتخاب رشته و جو سنگین جامعه به سمت رشته پزشکی
در دورهای که خانم احسانی میبایست کنکور میداد و وارد دانشگاه میشد، جو جامعه به سمت رشته پزشکی بود و همه به تحصیل در این رشته علاقهمند بودند. از همین رو افسانه نیز فکر میکرد اگر نتواند در این رشته قبول شود، ظلم بزرگی به خانواده کرده است. هر چند با اختلاف کمی از پذیرفتهشدگان رشتهی پزشکی موفق به تحصیل در این رشته نشد. وی در سال 1373 در دانشگاه شهید بهشتی در رشتهی بیولوژی جانوری پذیرفته و وارد دانشگاه شد.
زندگی در خوابگاه دانشجویی دلیل رشد و شکوفایی شخصیتی
به گفتهی خانم احسانی: «قبولی در دانشگاه شهید بهشتی تهران، زندگی در خوابگاه دانشجویی، همجواری با سایر دانشجویان، لمس اختلافات فرهنگی و شیوههای خاص سایر افراد در همنشینی با آدمهای مختلف، باعث رشد و شکوفایی شخصیت وی شده است». او که پیش از این به دلیل بینش خاص خانواده در سفرهای مجردی هم محدودیت داشت، حالا در محیطی کاملاً متفاوت زندگی میکرد و این را یکی از جذابترین تجربههای عمر خود میداند.
سفر تحقیقاتی و شمارش گوزنهای زرد
ترم اول دانشگاه را به خصوص در دروس عمومی نتوانست آن چنان که در کنکور موفق بود، ظاهر شود؛ اما به مرور روند پیشرفتش شروع شد. در سال 1375، استاد او، آقای بهرام زهزاد، پذیرفت با وی که تجربهی کافی نداشت در سفری تحقیقاتی برای شمارش گوزنهای زرد همراه شود. تجربه این سفر متفاوت و جذاب در تغییر مسیر زندگی خانم احسانی نقش مهمی داشت. در این سفر اساتیدی را ملاقات کرد که باعث شدند وی به مرور با مفاهیم حفاظت و ارزشهای محیط زیست آشنا شود. در آن زمان او مانند کودکی بود که تشنهی آموختن از طریق تجربه بود.
گذراندن دورههای کوتاهمدت گردشگری به اصرار پدر
در سال 1377 موفق شد از دانشگاه فارغالتحصیل شود. پس از فارغالتحصیلی به توصیه و اصرار پدر که به فعالیتهای گردشگری و سفر علاقهی زیادی داشت، دورههای کوتاهمدت گردشگری را گذراند. اما او دیگر به قزوین برنگشت و از سال 78 شروع به کار در تهران کرد. اولین حقوقش ماهیانهاش ۵۰ هزار تومان بود که 25 هزار تومان آن را کرایه میداد و با مابقی آن نیز زندگی را میگذراند.
آشنایی با همسر و شریکی همراه و همفکر
سال 81 در حالی که وی پلاکاردهایی از گونه گیاهان مختلف را در میدان تجریش به نمایش گذاشته بود، یکی از رهگذران آن مسیر، آقای نیما آذری که تحصیلکرده رشته معماری بود و گیاهشناسی را برای رشته و کار خود لازم میدانست، تصمیم به شرکت در دورههای گیاهشناسی مجموعهای که خانم احسانی برایشان کار میکرد گرفت. همین امر سرآغاز آشناییشان شد و منجر به ازدواج آنها در سال 82 گردید. او همسر خود را مردی همراه، همپا و همفکر میداند و میگوید: «همسرم از آن مردهایی نیست که خدمات و انتظارات ویژهی خانهداری را از من طلب کند و به من سخت بگیرد و شاید به همین دلیل است که ازدواج برای من چالش به حساب نمیآید».
تجربه کاری در شرکت متخصصین طبیعتگردی
خانم احسانی در سال 1382 مشاور فنیحرفهای در تدوین سیلابسهای درسی در کنار جمعی از اساتید دانشگاهها و عضو شورای تصمیمگیری معتبر بود. تا اوایل سال 1384 در شرکت متخصصین طبیعتگردی کار میکرد که توسط چند تن از اساتید دانشگاه و پژوهشگران ایرانی برای فرهنگسازی و آموزش و آشنایی مردم با گونههای گیاهی و جانوری زیستبوم ایران تأسیس شده بود. در سال 1380 که فعالیت جدی خانم احسانی با این گروه آغاز شد، او به همراه کارشناسان موزه دارآباد، کارگاههای آموزشی چند ساعته طراحی و مردم را به حضور در این کارگاهها دعوت میکردند. اواخر سال 1381 بود که تلاشهای گروه به ثمر نشست و مردم کمکم به حضور و نامنویسی در تورهای تخصصی طبیعتگردی علاقهمند شدند.
راهاندازی مؤسسه آوای طبیعت پایدار و سختیهای آن
در سال 84 او و همسرش تصمیم گرفتند مؤسسه آوای طبیعت پایدار را تأسیس کنند و در عین حال در مجتمع فنی نیز دروس گردشگری را تدریس میکردند. در ابتدای تأسیس مؤسسه، آنها پول زیادی نداشتند و به گفتهی خودشان حتی گاهی در خورد و خوراکشان هم میماندند. اما در همین زمان بود که مجتمع فنی با دانشگاه تیف استرالیا (Technical & Further یا دوره TAFE معادل دورههای فنی و حرفهای در کشور ایران محسوب میشود). قراردادی بست تا یک دوره یک ماهه گردشگری را در خوزستان برگزار کنند. او و همسرش با وجود سختی کار این پروژه را پذیرفتند و درآمد خوبی از انجام پروژه به دست آوردند و با آن پول پیش لازم برای پیشپرداخت دفتر مؤسسه را تهیه نمودند.
ورود به پروژههای گردشگری پایدار و گردشگری مسئولانه
در سال 85، آنها اولین قرارداد بینالمللی در زمینه گردشگری را بستند و پس از آن پیدرپی وارد پروژههای گردشگری پایدار و گردشگری مسئولانه (همکاری تمامی عناصر فعال در امر گردشگری برای افزایش راحتی و آسایش ساکنین و گردشگران) شدند. خانم احسانی معتقد است وقتی بتوانید با افراد رابطه برقرار کنید، درها یکی پس از دیگری باز میشوند. در همین سال او پیرو قراردادش با بخشی از سازمان ملل، کمکهای کوچک تحصیلات محیط زیست جهانی، برای حفظ لاکپشتهای در حال انقراض منطقه به قشم رفت. به دلیل همکاری مردم منطقه، به عنوان هدیه به توانمندسازی آنان نیز پرداخت و در این میان هنر سوزندوزی منطقه را گسترش دادند. این پروژه تا سال 89 به طول انجامید و سرانجام با تلاشهای وی و گروه، ژئوپارک قشم ثبت جهانی شد.
با این که تطابق با استانداردهای جهانی برای جامعه هدف کمی سخت بود، اما خانم احسانی و گروه درگیر در پروژه، تمام توان خود را در این رابطه به کار بردند. آنها سعی کردند مشارکت جامعهی محلی را در پروژه افزایش دهند و در این راستا باید برای روستا کاری میکردند. یکی از کارهای او برای توانمندسازی روستاییان، گسترش و تجاریسازی صنایع دستی به خصوص عروسکسازی در صنعت گردشگری بود.
عروسکهای محلی دستاورد ارزشمند سفر به خوزستان
ایدهی عروسکهای محلی دستاورد ارزشمند سفر آنها به خوزستان بود. در آن زمان یکی از اهالی شوشتر یک عروسک محلی را به عنوان سوغات به خانم احسانی هدیه کرد. این عروسک که لیلی نام داشت، ساخته دست مادربزرگی پیر بود. او هنگام دیدن این سوغاتی به وجد آمد و از همان موقع بود که موضوع عروسک محلی تا مدتها ذهن وی را به خود مشغول کرده بود. تا اینکه در سال 86 برای ارائه مقالهای که از پایاننامهاش نشأت گرفته بود، به ترکیه دعوت میشود. وی در سفر خود به ترکیه نیز فروش عروسکهای محلی به عنوان سوغات را مشاهده کرد و آنجا بود که به ذهنش رسید؛ «عروسکها میتوانند محصول خوبی برای فروش به گردشگران باشند». بنابراین بلافاصله یکی از آنها را خریداری کرد و به ایران نزد مادر خود برد و از او خواست که مدلی از روی آن برایش درست کند. این ماجرا نقطهی شروع شکلگیری ایده عروسکهای محلی به عنوان سوغاتهای بومگردی شد.
بنابراین، او ابتدا تصمیم گرفت نمونهای که از قبل به کمک مادر درست شده بود را به روستاییان بدهد تا از روی آن مدلهایی را درست کنند. اما بلافاصله تغییر عقیده داد و از آنها درخواست کرد تا عروسکهای محلی ساخت دست خودشان را به شیوهای کاملاً محلی و سنتی بسازند و به عنوان سوغات برای فروش به گردشگران آماده کنند. در انتها این پروژه با نتیجه بسیار رضایتبخشتری مواجه شد. پس از آن، او و همکارانش جشنوارهای را با 180 عروسک از روستاهای مختلف برگزار کردند. در ابتدا آنان مورد تمسخر اطرافیان قرار گرفتند؛ اما خانم احسانی که به کارش مطمئن بود به آنها اهمیت نمیداد. بعد از آن عروسکهای محلی به عنوان یکی از مهمترین سوغاتیهای مناطق روستایی ایران مورد توجه گردشگران ایرانی و خارجی قرار گرفت و از آن پس تصمیم گرفت که در کنار هر محصولی که در هر روستایی ارائه میدهد عروسکهای محلی را هم احیا کند. دلیل او برای ادامهی ساخت این عروسکها این بود که از نظرش عروسکها انتقالدهنده حس سازندگانشان هستند.
تعصب و باور به میراث گذشتگان و ارزشهای فرهنگی
خانم احسانی که معتقد به حفظ میراث گذشتگان است، در تهیه محصولات خود متعصبانه برخورد میکند و اجازه هیچ گونه نوآوری نمیدهد. از نظر او ابتدا باید نشانههای واقعی و اصیل را حفظ کرد و بعد به سراغ جذب مخاطب یا خریدار رفت. محصولات و عروسکهای بومی که او به دنبال حفظ آنها است، سازگار با محیط زیست هستند و نشانههای فرهنگ غنی منطقه را با خود به همراه دارند. او بر این باور است که نسل جوان با ساختن عروسکهای این چنین، نه تنها با فرهنگ خود آشتی میکند؛ بلکه با فروش آنها، وابستگی خود را به منابع طبیعی کاهش میدهد و ارزشهای فرهنگی خود را به سایر مناطق صادر میکند. نکته قابل توجه این است که علاوه بر این، با پرداختن به عروسکهای بومی، «کارآواهای» (هر گونه نغمه و آوایی که برای بهتر انجام شدن کار و برای تولید بهتر، بتواند ما را در کار یاری کند و فشار و سختی کار را از دوش ما بردارد به عنوان آوای کار یا کار آوا می توان از آن یاد کرد) هر منطقه حفظ میشوند. زنان هنگام ساخت این محصولات، ترانه میخوانند که در نتیجهی آن لالاییها، شعرها، خاطرات گذشته و سایر ارزشهای بومی مرتبط یادآوری و حفظ میشوند.
چالش از دید خانم احسانی
در طی مسیر موفقیت و بزرگ شدن، همیشه ترسها و مشکلاتی وجود دارد؛ اما توجه و تمرکز بر روی کسب نتیجه نه تنها باعث تضعیف چالشها میشود که انسان را برای رویارویی با آنها مشتاقتر میسازد. او هم مانند خیلی از انسانهای موفق وقتی نتایج زحمات و کارهای خود را میبیند، گامهایش استوارتر میشود. او میگوید: « وقتی زنان روستایی که مثلاً شش سال پیش برای کارآفرینیشان تلاش میکردم اکنون به عنوان یک تسهیلگر و یک انسان اثربخش با من گفتگو میکنند، شیرینترین لحظات عمرم را تجربه میکنم».
در مسیر رسیدن به اهداف و دستیابی به موفقیت شاید یکی از بزرگترین چالشهای مشترک پیش روی انسانهای متفاوت عدم خودآگاهی نسبت به علایق و مهارتها و توانمندیهای واقعی و نداشتن خودباوریست. البته این مرحله فرآیندی است که باید طی شود تا انسان به رشد و توسعهی فردی دست یابد. رشد انسانها به زمان نیاز دارد و وقتی به شایستگی دستیابی به جایگاه مورد نظر خود رسیدید، آنگاه به آن دست مییابید. در این میان گاهی انسانهایی هستند که برای پیشیگرفتن از تو در این مرحله و برای رسیدن به جایگاههای مشترک سعی در کنار زدن تو دارند، میخواهند تو را حذف کنند. اما خانم احسانی معتقد است اگر انسان به شایستگی لازم دست یابد و کارش را به درستی یاد بگیرد، قابل حذف شدن نیست و جایگزینی نخواهد داشت.
توصیههای خانم احسانی به بانوان
خودشناسی، خودآگاهی، سنجش شرایط کنونی و شرایط مورد نظر، این که چه کسی هستند، چه میخواهند و الان دقیقا در کجا ایستادهاند، موارد مهم و قابل اهمیتی هستند که تمامی بانوان باید به آنها توجه لازم را داشته باشند. از آنجا که توجه زیاد به حرفهای دیگران شاید آنها را از مسیرشان منحرف کند، میبایست تنها در حد کسب تجربه به آنها گوش بسپارند. همه بانوان باید فرمول زندگی خودشان را داشته باشند و سعی کنند خودشان الگو باشند.
ارسال به دوستان